تست هوش از غضنفر!!!!
شباهت بلال و خیار چیست؟
هیچکدامشان در «تایتانیک» بازی نکردند
چرا روی آدرس اینترنت به جای یک دبیلیو، سه تا دبیلیو میگذارند؟
چون کار از محکمکاری عیب نمیکنه
برای قطع جریان برق چه باید کرد؟
باید قبض آن را پرداخت نکرد
آخرین دندانی که در دهان دیده میشود چه نام دارد؟
دندان مصنوعی
چطور میشود چهارنفر زیر یک چتر بهایستند و خیس نشوند؟
وقتی هوا آفتابی باشد این کار را انجام دهند
چرا لکلک موقع خواب یک پایش را بالا میگیرد؟
چون اگر هر دو را بالا بگیرد، میافتد
چرا دو دوتا میشود پنج تا؟
چون علم پیشرفت کرده
اختراعی که برای جبران اشتباهات بشر درست شده چیست؟
طلاق
چه طوری زیر دریایی رو غرق میکنن؟
یه غواص میره در میزنه
خط وسط قرص برای چیه؟
برای اینکه اگه با آب نرفت پایین با پیچگوشتی بره
[ شنبه 91/3/13 ] [ 6:21 عصر ] [ ♥رعنــــــــا ♥ ]
sms سرکاری!!!!
من ساده و بی رنگم
من عاشق و دلتنگم
صدبار بزن قطع کن
من عاشق تک زنگم
این یه تار موی توه که به تمام دنیا نمیدمش....
حتا اون شپش وسطشو!
می خواستم جونمو فدات کنم با خودم گفتم چرا عاقل کند کاری که باز ارد پشیمانی
به اندازه ی شیرینی وجودم دوستت دارم........از طرف لیمو ترش..!
از این جا جوک شروع میشود هاهاها
حالا پاراگراف دوم جوک آغاز میشود هاهاها
حالا وقت اتمام جوک رسیده است هاهاهاهههههه هاهاها
چرا به نوشابه سیاه میگن سیاه اما به نوشابه نارنجى میگن زرد؟واقعا چرا؟
به اندازه قدم های که توعمرم برداشتم دوست دارم
0
0
قربانت فلج مادرزادی
میدونی سلول های مغذت چقدره?!
1کی?
2تا?
100?
شایدم هزار،شایدهم به میلیون برسه شایدهم به میلیارد شایدهم اصلا سلول نداشته باشی!چون نمیدونی من الان سرکارت گذاشتم!!!
با سلام.از شرکت شیر پاستوریزه مزاحمتون میشم.خواستم بگم عکستون روی شیشه شیر قدیمی شده.لطفا یک عکس جدید بفرستید!
می خواستم شمع باشم تا آخر عمر برات بسوزم... ولی نامرد ادیسون برق رو اختراع کرد .
در شب تاریک گر نتوانی شوی خورشید، مهتاب باش...... البته میتونی کرم شب تاب هم باشی!...
چه خبره زود گوشیرو میگیری دستت!نترس کسی با شما کاری نداره!سرکارتون گذاشتن!!!!!
امروز روز موزه و میراث فرهنگیه عتیقه جان روزت مبارک.
برای رسیدن به تو از پل سختی ها در حال گذشتنم.........
.
.
.
.
بابا داشتم میومدم از رو پل شانست ستون های پل ریزش کرد.....
برو فردا بیا دم خونمون!!!!!!!! به ما از این عشق بازی ها نیومده!!!!!!!!!!!!!
[ شنبه 91/3/13 ] [ 6:19 عصر ] [ ♥رعنــــــــا ♥ ]
جوک غضنفر-روده بر شوید:)
زن غضنفر: اینقدر مى خوامت که دوست دارم تو بغلت بمیرم
غضنفر: تو رو بخدا برو بغل ننت بمیر واسه ما مشکل درست نکن!
غضنفر بعد از 2 سال چیدن یک پازل رو تموم میکنه. بهش میگن: چرا اینقدر طول دادی؟!!!میگه: نه، اتفاقا خوب تموم کردم، روش نوشته بود 3 تا 5 سال !!!
غضنفر از کلاس راهنمایی رانندگی میاد
بهش میگن بابات رو مار نیش زد و فوت کرد.
میگه : از پشت زدش ؟
میگن آره
میگه مار مقصره !
...
غضنفر تو مسابقهی دو دوپینگ میکنه، ازقضا آخر میشه ! رفقاش میپرسن: بابا چرا آخر شدی؟!! میگه: آخه نمیخواستم بهم مشکوک شن !!!
غضنفرتوی اتوبوس پر جمعیت پیله کرده بود به راننده و در گوش راننده هی حرف میزد.راننده مرتب بهش می گفت:برو بشین سر جات.آخرش مسافرها به راننده میگن:آقای راننده به حرفش گوش کن شاید کاری داره.راننده میگه:نه بابا اومده به من میگه:چپ کن یکم بخندیم.
به غضنفر کار میدن که کف اتوبان رو لاین بکشه...روز اول 6کیلو متر رنگ میزنه..روز دوم 3کیلو متر رو و روز سوم کمتر...صاحب کارش بهش میگه هوی چرا تو هر روز کمتر از دیروز کار میکنی...؟ میگه:من نمیتونم بهتر از این کار کنم...چون هر روز دارم از قوطی رنگ دورتر میشم.
غضنفر واسه عاشورا نمیدونست پشت ماشینش چی بنویسه نوشت : یزید ازت انتظار نداشتم
غضنفر داشت گریه میکرد ، باباش ازش میپرسه چته؟ میگه عاشق شدم . باباش میپرسه عاشق کی شدی؟ میگه هر کسی که شما صلاح بدونین
غضنفرواسه استخدام رفته بود
در فُرمشون نوشتن که
آیا استعداد خاصی دارید، که لازم باشد ما از آن مطلع باشیم؟
نوشت
...بله، استعداد ِ چاقی دارم.
به غضنفر می گن بیا اینجا به انگلیسی چی می شه ؟
میگه : کام هیر.
میگن حالا برو اونجا به انگلیسی چی میشه ؟
میگه: میرم اونجا میگم کام هیر. . . !!!!
یکی تو خیابون میزنه زیر گوش غضنفر.بهش میگه جدی بود یا شوخی؟طرف میگه خیلی هم جدی بود.غضنفر میگه خوب شد چون من اصلا با کسی شوخی ندارم
[ شنبه 91/3/13 ] [ 6:3 عصر ] [ ♥رعنــــــــا ♥ ]
برترین اعترافات احمقانه!!!!!
اعتراض می کنم که… همه ما سوتی می دهیم. ردخور ندارد سوتی های بدی هم می دهیم اما صدایش را درنمی آوریم. با اینحال بعضی وقت ها توی جمع های خودمانی تعدادی از همین سوتی ها را تعریف می کنیم. پس چرا وقتی کسی اسم ما را نمی داند، سوتی مان را تعریف نکنیم تا بقیه هم لبخندی بزنند؟! اینجا دقیقا برای همین کار است. البته منظور از سوتی می توانند گاف، یا هر کار، باور و فکر خنده داری باشدکه وقتی یادش می افتیم خنده مان می گیرد شما هم اعتراف های خودتان را بفرستید. ما هم البته اعتراف می کنیم که بیشتر مطالب این بخش را از شبکه های اجتماعی و وبلاگی با همین موضوع کپی زده ایم، البته آنها اسمش را گذاشته اند؛ «اعتراف های احمقانه شما» ولی به نظر ما این اعتراف ها بیشتر صمیمانه هستند تا احمقانه!

*اعتراف می کنم به این سن که رسیدم هنوز وقتی می خوام از در خونه برم بیرون اگه جورابم سوراخ باشه عوضش می کنم با این فکر که اگر تصادف کردم و آمبولانس اومد و منو گذاشتن رو برانکارد و مردم دورم جمع شدن سوراخ جورابم ضایع نباشه…
*اعتراف می کنم امشب بعد از 1 سال به این معما پی بردم که آقاجونم مسواکش رو کجا قایم می کنه که من نمی بینم. بارها دیدم که داره مسواک می زنه اما به محض اینکه بعدش می رم مسواک بزنم مسواکش غیب می شه. خب زیاد پیچیده نیست از مسواک من استفاده می کرده!
*اعتراف می کنم که هفته قبل یکی از فامیل هامون اومده بود ایران و اصلا فارسی بلد نبود. من رو برد که از سوپرمارکت سر کوچه سیگار بگیریم. منم گفتم آقا یه بسته سیگار کنت با یک دونه اسپری مو بدید. بنده خدا پرسید این چیه؟ منم خیلی خونسرد گفتم این جایزه سیگاره!
*اعتراف می کنم اولین باری که ویندوزم پرید من کل سیستم از مانیتور گرفته تا موس رو بردم شرکت تا برام ویندوز عوض کنند. بی معرفت ها بهم نگفتند که فقط باید کیس رو بیارم. این کار یه دو سه بار دیگه هم تکرار شد!
*اعتراف می کنم تو اسباب کشی همسایه مون من نشسته بودم پشت وانت یه طرفم گلدونشون بود یه طرف هم تلویزیون ماشین که رفت تو چاله من گلدونه رو محکم گرفتم و تلویزیونه پخش شد کف آسفالت!
*اعتراف می کنم تا سن 13-12 سالگی با روسری می نشستم جلو تلویزیون مخصوصا از ایرج طهماسب خیلی خجالت می کشیدم. زیاد می خندید، فکر می کردم بهم نظر داره.
*اعتراف می کنم بچه که بودم خیلی وراج بودم. برای همین تا از مدرسه می اومدم همه خودشون رو به خواب می زدن.
*اعتراف می کنم رفته بودم واسه امتحان رانندگی، خیلی هم استرس داشتم. نوبت من که شد افسر بهم گفت دنده عقب برو. من هم که کلی هول شده بودم به جایاینکه دستم رو بذارم پشت صندلی و برگردم عقب رو نگاه کنم دستم رو انداختن پشت گردن افسر و محکم داشتم می کشیدمش طرف خودم!
*اعتراف می کنم اولین باری که رفتم کارواش من هم همراه کارگرها داشتم ماشین رو می شستم که مسئول کارواش اومد خجالت زده جمعم کرد! خوب چی کار کنم فکر کردم زشته اونا ماشین من رو بشورن و من وایستم نگاه کنم.
*اعتراف می کنم بزرگترین لذت دوران بچگی من این بود که روزهای بارونی تو راه مدرسه با او چکمه طوسی پلاستیکی که تا زیر زانوم بود مثل خل ها از جاهایی رد می شدم که آب جمع شده. وقتی قابلیت چکمه هام رو می دیدم که تا عمق زیاد هم پام خیس نمی شه کلی کیف می کردم. حس ماشین شاسی بلند بهم دست می داد.
*اعتراف می کنم 2 ماه به همه گفتم خطم سوخته. خواهرم نگاه کرد دید سیم کارت رو برعکس انداختم تو گوشی.
*اعتراف می کنم مامان بزرگ خدا بیامرزم توی 95 سالگی فوت کرد. صبح روزی که مامان بزرگم فوت کرده بود همه دور جنازش نشسته بودیم و همه داشتن گریه می کردن. جمعیت هم زیاد بود. من و داداشم تو بغل هم داشتیم گریه می کردیم. اشک فراون بود و خلاصه جو گریه بود. یکهو دختر خالم که تازه رسیده بود اومد تو حیاط و با جدیت داد کشید: مامان بزرگ زود رفتی! این رو که گفت کل خونه رفت رو هوا… حالا خندمون قطع نمی شد.
منبع : فرز دات آی آر
[ شنبه 91/3/13 ] [ 5:41 عصر ] [ ♥رعنــــــــا ♥ ]
منم و...
منم و یه دست و دل باز از توی قلک تاقچه
بردارم بزر محبت واسه بارداری باغچه
ازین دنیا چی میخوام، دوتا بال برای پرواز
برم تا روز تولد برسم به فصل آغاز
[ جمعه 91/3/12 ] [ 2:15 عصر ] [ ♥رعنــــــــا ♥ ]