ماجرای طنز آفرینش انسان
روزی دخترک از مادرش پرسید:«مامانی نژاد انسان ها از کجا اومد؟؟»
مادر جواب داد:«خداوند آدم(ع) و حوا را خلق کرد.اونا بچه دار شدن و این جوری نژاد انسان ها به وجود اومد عزیز دلم!»
دو روز بعد دختر همین سوال رو از پدرش پرسید.پدرش پاسخ داد:«خیلی سال پیش میمون ها تکامل یافتند و نژاد انسان ها پدید اومد!!!!»
[ جمعه 91/2/29 ] [ 7:5 عصر ] [ ♥رعنــــــــا ♥ ]
لباس های کثیف همسایه
زن و مرد جوانی به محله ی جدیدی اسباب کشی کردند...
روز بعد،ضمن صرف صبحانه،زن متوجه شد که همسایه اش در حال آویزان کردن رخت های شسته است و گفت:«لباس ها چندان تمیز نیست.انگار نمی داند چطور لباس بشوید،احتمالا باید پودر لباسشویی بهتری بخرد...»
همسرش نگاهی کرد اما چیزی نگفت.
هربارکه زن همسایه لباسهای شسته اش را برای خشک شدن آویزان میکرد زن جوان همان حرف را تکرار می کرد تا اینکه حدود یک ماه بعد،روزی از دیدن لباسهای تمیز روی بند رخت ! کرد و به همسرش گفت:«یاد گرفته چطور لباس بشوید،مانده ام که چه کسی دست لباس شستن را یادش داده!!»
مرد پاسخ داد:«من امروز صبح زود بیدار شدم و پنجره هایمان را تمیز کردم!»
[ جمعه 91/2/29 ] [ 6:27 عصر ] [ ♥رعنــــــــا ♥ ]
*شعر طنز درس ریاضی*
باز هم خواب ریاضی دیده ام
خواب خط های موازی دیده ام
خواب دیدم می خوانم ایگرگ ز گوند
خنجر دیفرانسیل هم گشته کند
از سر هر جایگشتی می پرم
دامن هر اتحادی می درم
دست و پای بازه هارا بسته ام
از کمند منحنی ها رسته ام
شیب هر خط را به تندی می دوم
گوش هر ایگرگ و شیء را می جوم
گاه در زندان قدر مطلقم
گاه اسیر زلف و حد مشتقم
گاه خط را موازی می کنم
با توان ها نقطه بازی می کنم
لشگری تمرین دارم بی شمار
تیمی از فرمول دارم در کنار
ناگهان دیدم توابع مرده اند
پاره خط و نقطه ها پژمرده اند
کاروان جذرها کوچیده است
استخوان کسر ها پوسیده است
از لگ و بسط و نپر آثار نیست
ردپایی از خط و بردار نیست
هیچ کس را زین مصیبت غم نبود
صفر صفرم هم دگر مبهم نبود
آری آری خواب افسون میکند
عقده را از سینه بیرون میکند
مردم از ایکس و ایگرگ داد داد
روزهای بی ریاضی یاد باد!!!
[ جمعه 91/2/29 ] [ 5:34 عصر ] [ ♥رعنــــــــا ♥ ]
حرف هایم با شما
سلام...
من رعنا هستم و از اینکه این وبلاگ رو راه اندازی مردم خیلی خیلی خوشحالم ...
راستش تو وب قبلیم پیامرسونم اومده بود و منم خیلی از این بابت موذب بودم...وبرای همینم اون وبمو که البته با همین عنوان بودش رو حذفش کردم و فورا این وب رو نوشتم...
راستی یادم نره که بگم یه وب دیگه هم دارم که می خوام شما دوستان از اون یکی وبم هم بازدید کنین و البته آدرسشم اینه:
و اینکه مطلقا مطلقا نظر یادتون......................نره هاااااااا
همتونو خیلی دوس دارم دوباره به وبم سر بزنین!!!??!!
*The End*
[ جمعه 91/2/29 ] [ 5:25 عصر ] [ ♥رعنــــــــا ♥ ]